- ADMIN
- یکشنبه 25 خرداد 1399
- 87 بازدید
- 0 نظر
پيرمرد روي نيمكت نشسته بود و كلاهش را روي سرش كشيده بود و
استراحت مي كرد. سواري نزديك شد و از او پرسيد:
هي پيري! مردم اين شهر چه جور آدمهاييند؟
پيرمرد پرسيد: مردم شهر تو چه جوريند؟
گفت: مزخرف !
پيرمرد گفت: اينجا هم همينطور!
بعد از چند ساعت سوار ديگري نزديك شد و همين سؤال را پرسيد.
پيرمرد باز هم از او پرسيد :مردم شهر تو چه جوريند؟
گفت: خب ! مهربونند.
پيرمرد گفت: اينجا هم همينطور !!!!
دیدگاه ارسال شده است
نمایش / مخفی کردن دیدگاه ها